سوگند..
به غریبانگی حال کنونم سوگند..
یا به دیوانگی و حس جنونم سوگند..
به پریشانی هر لحظه نگاه مستت
یا به آوارگی حس درونم سوگند..
به صفای قدم و تیزی آن چشم ترت
یا به مظلومیت این دل خونم سوگند..
به همان بارگه لوح گهر بار لبت
یا به یکبارگی از دین,برونم سوگند..
صدهزاران قسمت میدهم ای دوست بدانی
که دگر تاب و توان دوری و رنج ندارم..
شاعر فرشاد جابری
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم بهمن ۱۳۹۷ ساعت 10:22 توسط فرشادجابری
|